در روزگار تلخ غیبت تاریک موعود امم ، حضرت بقیت الله الاعظم امام زمان ارواحنافداه و در غبار فتنه ها و بی مروتی ها ، راه نجات و پناهگاه هایی وجود دارد که آسمان را قوام و زمین را امان و امت را در حصنی حصین ، همراه با کشتی بانی امین قرار داده و در خانه ای از بیت ولایت و فضیلت ، در کنار سفرۀ با کرامت عترت نشانیده و دل های حزین و چشم های نگران را به سُرَّ مَن رَأیٰ، آنجا که مسرور شود هر آنکه آنرا بیند روشن می کند .
خانۀ آسمانی
خانه ای آسمانی که محل نزول باران و مقرّ جوشش و تولد چشمۀ زلال کوثر در قرآن ، حلقۀ اتصال مدینة العلم خاتم پیامبران و مدینۀ فاضلۀ الهیه در آخرالزمان، آیینۀ تمام نمای مولای متقیان، حجت خدای متعال بر عرشیان و فرشیان که ولایتش تاج افتخار و شرط قبولی رسالت پیامبران ، تبعیتش راه وصال عارفان ، خنکای محبتش سبب خاموشی خزینه های سوزان و نعره های خروشان جهنمیان ، انتظار ظهورش افضل عبادات شیعیان یعنی امام زمان ارواحنافداه است که مادرش مادر باران و رمز راز نجات مسلمانان
... که خدای متعال او را به عوالم خلقت هدیه کرد و همگان بر سفرۀ با کرامت و خوان رحمتش روزی می خورند .
خانه ای که در آن مادری است به نام حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام که گرمای محبتش در يك نگاه و تلاطم دریای غمش نیز در قطرۀ اشکی بود که آنرا حتی از امام زمانش پنهان می کرد و راز دلش را تنها با حضرت عصمت الله الکبری فاطمه زهرا علیهاالسلام (1) نجوا می نمود .
با نفس های مادرانه اش زمستان غربت عترت بهار میشد و با لبخندش باران می بارید و حقیقت عشق آغاز میگشت ... او فرشته ای است که عیارش را تنها خدا می داند ، چرا که او کنیز خدا است . بوسه بر قدم هایش کلید استجابت دعا و رضایتش رضایت خدا و ائمۀ هدی علیهم السلام است ... که ما بر سر سفرۀ با کرامت و عنایت مادرانه اش نشسته ایم و وصال موعود را از نگاه کریمانه اش تمنا میکنیم .
از تبار شمعون
خدای متعال در میان میلیونها بانوى پرده نشین که در نیمه قرن سوم هجرى در شرق و غرب جهان در سرا پرده عفت و پاکى جاى داشتند ، تنها در یکى از آنان این لیاقت و شایستگى را به ودیعت نهاده بود که وعاء نور یزدان قرار بگیرد ، به سرا پرده خاندان
عصمت و طهارت علیهم السلام راه یابد ، و خورشید فروزان امامت از برج او طالع گردد .
شگفتا که این بانوى بى همتا ، ملکۀ دو سرا ، مادر یوسف زهرا ، و وعاء نور خدا ، دخت یشوعا و از تبار حواریون حضرت عیسى - على نبینا و آله و علیه السلام - انتخاب شده است .
خداوند حکیم از روى حکمت بالغه اش مادر فرمانرواى جهان هستى حضرت حجة ابن الحسن المهدى عج الله تعالی فرجه الشریف را از کاخ امپراطورى قیصر روم و پایتخت بیزانس برگزیده است که در هم کوبنده اکاسره و قیاصره از تبار کسرى و قیصر باشد .
بر سر سفرۀ مادر
ما بر سر سفرۀ مادری نشسته ایم که از نسل وصی حضرت مسیح ، آیه ای از سورۀ مؤمنون ، جناب شمعون علیه السلام است که نامش ملیکا ، ملیکۀ عشق ، بانوی قدسیان ، فخر مسیحیان ، مادر تنها امید مستضعفان جهان ، همان بانویی که امام زمان ارواحنافداه پس از ظهور سخنی دارد به بلندای آفتاب و زیبایی مهتاب و می فرماید :
« اَلا وَ مَنْ اَرادَ اَنْ یَنْظُرَ اِلی عیسی وَ شَمعونَ فَها اَنَا ذا عیسی وَ شَمعونُ »(1) ؛ ای مردم! … بدانید اگر کسی
بخواهد عیسی و شمعون را بنگرد همانا من عیسی و شمعون هستم .
آری ! آن امام همام با این بیان ژرف ، جدّ مادری خویش را که ریشۀ نورانی دوّمشان است معرفی نموده و با این سخن ، شجرۀ طیبه و شکوه مادر با عظمت خویش را بیان می دارد .
ما بر سر سفرۀ مادری نشسته ایم که ریشۀ امام و مأمن اسرار فرمانروایی عَلّام است که او را « صدیقه » ، « مرضیه » ، « تقیة » ، « نقیة » ، « رضیة » ، « مرضیه » ، و به روایت کتاب فاخر منتخب الأثر ، « خیرة الاماء » و « سیدة الاماء » ، بهترین زنان و یا سرور زنان وصف کرده اند .
شکوه و عمق معرفت
ما بر سر سفرۀ مادری نشسته ایم که در عالم رؤیا به دست حضرت زهرا علیهاالسلام اسلام آورد ، پیامبر اعظم او را از عیسی بن مریم علیهماالسلام خواستگاری و خطبۀ عقدش را خود بر امام عسکری علیه السلام جاری کرد و محرم اسرار آل محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شد ... ، او از رازی بزرگ خبر داشت ؛ سرّی كه می بایست در سينه اش و در وجودش محفوظ می ماند .
ما بر سر سفرۀ مادری نشسته ایم که دلی آكنده از محبت و مودت اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام داشت و محبتش گویای عمق معرفت به ساحت مقدس امام زمانش بود . آنجا که وقتی « بِشر بن سليمان » نرجس علیهاالسلام را به حضور امام هادی ارواحنافداه شرفياب می نمايد ، حضرت می فرمايد :
می خواهم تو را گرامی دارم ؛ كداميك نزد تو بهتر است : « اينكه اكنون ده هزار اشرفی به تو بدهم ، يا اينكه تو را به شرف ابدی بشارت دهم ؟».
حضرت نرجس علیهاالسلام كه افتخار خدمت به امام عسكری علیه السلام و پيروی از آيينش را ورای علائق مادی و دنيوی می دانست و آنرا كمال حقيقی میشمرد ، میگويد :
مرا اعتنايی به مال دنيا نيست، شرف ابدی را میخواهم : و آن حضرت همان لحظه ، نرجس را به فرزندی كه عدل گستر عالم خواهد شد ، بشارت میدهد .(1)
ظرف امامت
آری !، ما بر سر سفرۀ مادری نشسته ایم که قائم آل محمد عج الله تعالی فرجه الشریف ، منجی جهان بشریت ، از دامن پاک او برمی خیزد که او را حافظ سرالله میخوانند و وضع حملش مثل مادر موسی علیه السلام است که تا هنگام ولادت اثری از بارداری او ظاهر نشده و کسی از حال او آگاه نگردید .
او ظرف وجود نورانی امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف و محل وديعۀ اسرار خداوند و گنجينه اسرار الهی است ؛ چه اينكه مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف خود سرّ خداست و نرجس امانتدار آن امانت بزرگ است . امانتی بی بدیل
که خدای متعال آن را به او واگذار کرد و آن مادر مطهرّه به نيكوترين وجه از آن محافظت نمود و او را سرپرستی و نگهداری كرد .
در زیارتنامه اش می خوانیم :
«أَشْهَدُ أَنَّكِ أَحْسَنْتِ الْكَفالَةَ، وَأَدَّيْتِ الْأَمانَةَ ، وَاجْتَهَدْتِ فِي مَرْضاةِ اللّٰهِ ، وَصَبَرْتِ فِي ذاتِ اللّٰهِ ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللّٰهِ ، وَحَمَلْتِ وَلِيَّ اللّٰهِ ، وَبالَغْتِ فِي حِفْظِ حُجَّةِ اللّٰهِ ، وَرَغِبْتِ فِي وُصْلَةِ أَبْناءِ رَسُولِ اللّٰهِ ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ ، مُسْتَبْصِرَةً بِأَمْرِهِمْ ، مُشْفِقَةً عَلَيْهِمْ ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ »(1) ؛ گواهی می دهم که تو از امام زمان نیکو سرپرستی کردی و ادا نمودی امانت را و در عرصه خشنودی خدا کوشیدی و درباره خدا صبر کردی و راز خدا را نگاه داشتی ، ولی خدا را باردار شدی و در نگهداری حجّت خدا سخت کوشیدی و نسبت به پیوند با فرزندان رسول خدا رغبت ورزیدی ، درحالی که به حقّشان عارف و به صدقشان مؤمن و به مقامشان معترف و به کارشان بینا و بر آنان غمخوار بودی و محبت آنان را بر محبّت دیگران ترجیح دادی .
عجز بشری از شناخت مادر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
قلم و زبان بشر از زمان خلقت آدم تا ظهور موعود امم عاجز و ناتوان از آن است که بتواند نمی از یم حقیقت نوریه ای به نام صديقۀ طاهره حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام را بشناسد و به جهان معرفی کند که در قامت مادر با کرامت امام زمان ارواحنافداه و به عنوان ظرف امامت و پناهگاه امت در دنیا متلألی بود .
اگر جایگاه با عظمت و حقیقی حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام در پس ابرهای قیرگون غفلت شیعیان و کوتاهی های غیر قابل قبول نخبگان پنهان شود ، خفاشان بی اصالت تاریخ ، معرکه گیر غصب جایگاه والای مادران نورانی عترت خواهند شد .
عارف به اهل بیت علیهم السلام
ما بر سر سفرۀ مادری نشسته ایم که آگاه به حقانيت و مقام فرزندان پيامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بوده است و حقانيت خاندان امامت را به خوبی دريافته و از دل و جان به صداقت و درستی آنان ايمان داشت ، تا آنجا كه به قدر و منزلت اهل بيت علیهم السلام اعتراف مینمود و به امر امامتشان آگاه بود . با چنين شناختی ؛ با تمام وجود به آنها عشق می ورزید .
پناهگاه امت
ما بر سر سفرۀ مادری نشسته ایم که قبر مطهرش ، پناه گنهکاران و ملجاء و چاره ساز شیعیان است . زيارت آن مليكۀ عطوفت و تقوا آرامش و امانی را بر ارادتمندان ساحت مقدسش به وجود می آورد که قابل وصف نیست .
مظلومیت عترت علیهم السلام
وقتی از بارگاه ملکوتی آن بانوی با فضیلت سخن به میان می آید ، زخمی جانفزا ، گوشه ای از قلب شیعه را می سوزاند و از غربت مادر امام زمان ارواحنافداه و امامین عسکریین علیهم السلام پرده بر می دارد که یکی از مظلومیت های حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام فاجعۀ تخریب مضجع شریف مادر امام زمان ارواحنافداه توسط فرزندان سقیفه است .
آتش زدن و شکستن درب خانۀ اهل بیت علیهم السلام ، خیمه ها و حرمهای مطهر، سیرۀ کينه توزانۀ طایفۀ ناپاک سقیفه بوده و هست ... و آنان در امتداد احراق بیت ، دلها را ملتهب و پریشان کرده و به ویران نمودن و هتک حرمت حرم های اولیای خدا عادت دارند ... .!.
از دشمن توقعی جز دشمنی نیست ... ، ولی زخم کهنۀ دوران غیبت حضرت حجّت ارواحنافداه این است که حقیقتاً ما را چه شده
که در کنار اهانت به قبور آل الله ، به ویرانی اعتقادات شیعه عادت نموده ایم ؟.
اسارتِ دین در حصار جهل ، تبیین سلیقه ای و ناقص آن در برخی رسانه ها ، ظهور استغاثه ها و توسلات نو ظهور و مخرّب به حضرت خاتم الاوصیاء ارواحنافداه در میان مردم ، بی توجهی به ایتام آل محمد علیهم السلام و سپر بلا نمودن دین در پرتو بی کفایتی ها عرق شرم بر جبین بزرگان مذهب نشانید ... و مع الأسف ما نیز به شام تاریک غفلت در عصر غیبت موعود امم عادت کرده ایم .
از آفات سطحی نگری خواص نسبت به مسلّمات اعتقادی شیعه آن است که ادبیات رفتاری جامعه را تغییر و تفکرات ضعیف و شبهه ناک خود را در قالب دین به مردم تحمیل و عرضه می دارند . تلختر آنکه در این بین به نام دین سر دین را می شکنند و در کنار همۀ بدعت ها ، ضریح امام را کمتر از پیراهن یوسف نبی می پندارند و در برخی حرم های مطهّر و از عرشۀ منبر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مروج افکار پلید وهابیت می شوند و ضریح کیمیاگر امام را مشتی طلا و نقرۀ سرد القا می کنند . در حالی که تاریخ شهادت می دهد که در بلاها و بیماری های سخت ، بارگاه نورانی ملیکۀ دو سرا حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام چاره ساز درماندگان ، شفای قلب تبدار بیماران و آخرین امید بیچارگان بوده و هست .
مکتب خاتون سامرا
مکتب تربیتی حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام به جهان آموخت که می بایست حافظ حریم ولی خدا شد و می بایست آگاه بود که بقای دین سرمدی و مشروعیت آیین محمّدی مشروط به تبعیت از ولایتِ مولای عالم امیرالمؤمنین ارواحنافداه است که بدون آن ، پایه های انسانیت و دین خدا متزلزل و اسلام ناب از مسیر حقیقی خود خارج و به تاریکی و تباهی منحرف خواهد شد ، از این رو می بایست امت اسلام در پی احیای حقیقت دین یعنی ولایت کلیّۀ الهیۀ امیرالمؤمنین علیه السلام باشد .
رسالت ممالک اسلامی نیز آن است که فدایی امام زمان ارواحنا فداه ، پاسبان حریم قرآن و مروّج اساس و حقیقت ایمان بوده و روش و منش امام معصوم را تشریح و مکتب انسان سازش را به جهان عرضه نماید .
شیعیان امیرالمؤمنین ارواحنافداه می بایست تمام قدرت و قوت خود را در راه نشر معارف و حقایق ولایت صرف نموده و شکوه و اقتدار خود را سپر بلای امتِ عترت کند و فرزندان خود را حافظ و ناشر دو رکن رکین شریعت یعنی ثقلین تربیت و با محور قرار دادن اصل الاصولی به نام ولایت بر مجموعۀ خود مشروعیت بخشند .
« لَوْلَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الاَرْضُ بِاَهْلِهَا »(1) ، ... هزار جان گرامی فدای حجت خدا امام زمان ارواحنافداه که اگر او نبود زمین اهلش را فرو می برد .
شفیعۀ محشر
ما در سر سفرۀ مادری نشسته ایم که شفاعت امت نیز در دست اوست . عزت و احترام نرجس خاتون تا بدانجاست كه خداوند او را از شافعين روز قيامت قرار داده است و پرتو احسان مادرانه اش ، نه در عالم خاكی ، كه در ملكوت نيز بر شيعيان آل محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تابان است و شفاعتش آنچنان كارساز و مؤثر ، كه در زيارتنامه اش زمزمه می كنيم :
خداوندا ! ما را از شفاعت آن بانو محروم مگردان .
کمی تأمل!
ما بر سر سفره ای نشسته ایم و میهمان آستان زهراییِ بانویی هستیم که به نفس های فرزندش زمین نفس می کشد و زمان آرامش را انتظار... « وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ...»(2) و ما بر سر سفرۀ چنین مادری هستیم که هنوز از
اولین رؤیای دیدار و اظهار ایمانش نزد پارۀ وجود رسول اعظم ، دل پریشان است که چگونه امت رسول الله توانستند ، چنین بانوی با عظمتی را به شهادت برسانند و سه روز پس از شهادت رسول خاتم با گنجینة الاسرار قرآن و عترت چنین کنند و مخزن الاسرار جهان خلقت را بشکسته و مجروحه سازند و پایه گذار غیبت هزار سالۀ فرزندش مهدی موعود ارواحنافداه شوند ... و بای ذنب قتلت ؟!.
تجلیل از خادمان نرجس خاتون علیهاالسلام
خوشا دلدادگان وادی عترت ، علما ، محققان ، نويسندگان و شعرای ولایی ، آنهایی که با اخلاصی قابل تحسین ، با لشکر کلمات ، سینۀ خود را سپر بلای امام زمان ارواحنافداه می کنند و در زمانی که مدعیان دروغین مذهب ، تزویر را به نمایش می گذارند تا نانی به نرخ روز از گندم ری بخورند و قرائات مختلفی از دین به جامعه ارائه می دهند ، آشکارا از خاتون دو سرا ، اسوۀ خدمت و امانت ، حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام سخن می گویند و با جوهرۀ غیرت و معرفت ، دل های تفتیدۀ عصر غیبت را به چشمۀ زلال مادر باران سوق داده و سیرابشان می کنند .
تمّار سیرتانی که سقیفه سازان و سقيفه پردازان جرم آنان را تنها محبت و اخلاص به خاندان بیت رسالت می دانند و به این گناه ، آنان را بر نخلِ کلمات ، اشعار و معارف مهدوی ، به دار می آویزند تا شاید حکمتی را که بسان روح القدس بر قلبشان نازل شده
محبوس بماند و اعتقادات خود را در کنج عزلت به خاک و فراموشی بسپارند ... ، زهی خیال باطل !
« يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ».
سفرۀ مادرِ باران
ما بر سر سفرۀ با کرامت مادر باران نشسته ایم و بر جیره خواریِ خان رحمتش فخر می فروشیم و جوهرِ قلم بر طلا و فضه مباهات می کند که تنها از او سخن می گوید و تنها از فضل بیکران او می نویسد ، ولی در اینجا نیز سخنی هست که بغض های کهنه را بر گلو می فشارد و آسمانِ چشم ها را بارانی می کند .
در میان اعراب رسم دیرینه ای وجود دارد که اگر کسی به منزل پدر و یا مادر کسی برود و بر روی فرش خانۀ آنها بنشیند ، به فرزند آن خانه بگوید که حاجتی دارم ، روی فرش خانۀ پدر و مادر تو نشسته ام ، به حرمت آنان حاجتم را روا کن ، اینجا عرب می گوید اگر حاجتش را ندهم بی حرمتی به پدر و یا مادرم کرده ام ، چون او روی فرش کرامت آنها نشسته و به جایگاه منیع آنها پناهنده شده است ، بر من واجب است که او را دست خالی برنگردانم و هر آنچه حاجت دارد ، بر آورده سازم ! .
یا صاحب الزمان ... ای پسر حضرت نرجس خاتون !
ما بر سر سفرۀ کریمانۀ مادرت ، ملیکۀ دوسرا نشسته ایم و از ایشان سخن می گوییم و از جلالت و شکوهشان می نویسیم . به حرمت مادر مظلومه ات گوشۀ چشمی به ما کن .
مولای من ! دنیای بدون شما دنیای بی کسی است ... و این روزها دین جدت غریب تر از هر زمانی در اسارت است . برای احیای دین جدت و زنده نمودن دل های مردۀ ما بیا ... بیا و آتش وجودمان را با قدم های خلیل اللّهیت گلستان کن .
بیا که جان بر لب رسید ... ای گل نرگس !
فدای غربت و مظلومیتت ... يا صاحب الزمان!
فقط خدا می داند که مولایمان امام حسن عسکری علیه السلام از بی مهری و بی وفایی مردم چه دیده بود که در آخرین روزهای عمر خود این گونه به امام زمان وصیت کرد : « در میان مردم نمان ... و جز در کوه های صعب العبور و سرزمین های خالی از سکنه مقیم نباش !» .
قرن ها از این وصیت پدر می گذرد و پسر همچنان به این وصیت عمل می کند . و باز هم فقط خدا می داند که در طی قرن ها بی مهری و بی وفایی شیعه ، در این آوارگی دوران غیبت ، چه بر مولایمان حجة بن الحسن ارواحنافداه گذشته است .
مولای من یاصاحب الزمان !
شرمنده ایم که هزار و چهارصد و اندی سال از دوران غیبتت می گذرد و هنوز نتوانستیم غبار غربت را از چهرۀ خورشید عالمتاب
مهدوی ات بزداییم و با نشر اکسیر معارف ثقلین ابرهای قیرگون سقیفه را کنار زده و زندانیان خرابه بازار دنیا را از روزنۀ محبتش به سوی کمال دین برهانیم .
فقیر راهت نگشتیم و اسیر شب های تاری شدیم که فرسنگ ها ما را از راه ، روش و منش حیدری ات دور کرد .
قدر و منزلتت را درک نکردیم و تو را در کوچه پس کوچه های بلاد مدعیان دروغین محبت تنها گذاشتیم ، تا آنجا که به نام عدلِ علی ستم کردیم ، به محبتتان گناه ، به معارفتان جفا و به حقایق و اساس مذهب جعفری ظلم نمودیم و به بهانۀ اتحاد ، محور و حقیقت وحدت یعنی امامت را به اسارت جهل و بدعت های نوظهور در آوردیم و در حسرت اجماع نور و ظلمت، ولایت را خانه نشین و با سخنانی ناپخته بارها در مقابل درب خانه اش هیزم روشن کردیم .
برای غربت مادر پهلو شکسته ات فاطمه زهرا علیهاالسلام و تنهایی و پریشانی مادر مظلومۀ تان حضرت نرجس خاتون جان ندادیم ! مال ندادیم ، آبرو ندادیم ... نفس نزدیم و سیلی نخوردیم .
می دانم ... برای آنکه باب العلم بماند و غدیر در افق جهل سقیفه سازان و سقيفه پردازان محو نشود ، پهلوها شکست ، حلقوم هایی دریده و چه زهرها که چه جگرهای پاکی را پاره پاره کرد تا امروز ولایت و برائت به ما برسد که ما آنرا به زیبایی به نسل های بعد به امانت بسپاریم !
... با ظهورت ببار چرا که انسانیت در عصر ما رنگ باخته و جای خود را به بهائی اندک عاریه داده است .
می بایست به جای لیلة الرغائب در پی لیلة الحقایق خاتون سامرا بود تا اکسیر والای محبت و انسانیت را به حقیقت درک کرد .
در روزگار تلخی به سر می بریم که در برخی بلاد محبت قیمتی نداشته و انسانیت حرمتی ندارد و وجدان ، گمشدۀ دست نیافتنی بازارهای تنگ و تاریک دنیا شده است ، دین محصور به اقرار چند کلمه گشته و از حقیقت آن اثری نیست .
قبله را نیز می بایست از خود به خدا تغییر داد و بر مهر آدمیت و فطرت سجده کرد .
شرمنده ایم ای باران رحمت الهی . بر کویر تفتیدۀ جانهایمان ببار که تو غیث الوری هستی و مادرت ، مادر باران .
تا تو هستی به دلم مهر کسی دیگر نیست *** خلوت سینه اسیر هوسی دیگر نیست
عطش خواستنت کرده دلم را سیراب *** غیر باران تو فریادرسی دیگر نیست
اللهم عجل لولیک الفرج