سرودۀ : شاعر جوان و ولائی آل الله
آقای مجتبی خرسندی از قم (معما)
زدی پیوند " آلهاشم " و " آلیشوعا " را
که تو از سالهای قبل، دیدی خواب حالا را
اگر چه جسم تو در بند کاخ روم بود ، اما
دلت از شوق اقیانوس طی میکرد دریا را
کسی یارای همکفو تو بودن را نخواهد داشت
که تنها خود خبر داری دلیل این معما را
اگر ذکر تو "لاخَوفٌ عَلَیهم" شد در آن غربت
شنیده بودهای از قبل "لا هُم یَحزَنون"ها را
چنان از شوق «سُرَّ مَن رَءا» از قصر میرفتی
که انگاری شبیه کعبه میدیدی کلیسا را
در آن شیرینترین رؤیا چهها رخ داد ای بانو
که در دامان خود دیدی مسیحای مسیحا را
همین که نام نرجس را برای خود پسندیدی
از آن پس تا ابد نشناختی دیگر ملیکا را
عروس حضرت زهرا شدن آنقدر لذت داشت
که با سختی نمیرفتی تو دشتو کوه و صحرا را
زبان شاعران حقا که در وصف تو الکن شد
چه باید گفت اوصاف "شبیهاُمِّ موسی" را
جهان از ابجد نام بلند تو یقین دارد
که روزی فتح خواهد کرد فرزند تو دنیا را
گنهکاریم ، اما آرزوی وصل او داریم
بیا لطفی کن ای بانو شفاعت کن دل ما را